مشارک

لغت نامه دهخدا

مشارک. [ م ُ رِ ] ( ع ص ) انباز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). انباز. شریک و مشترک. ( ناظم الاطباء ). انباز. شریک. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). شریک. ( از اقرب الموارد ) : سبب را نیز دو رکن نهند تا هر سه رکن در تقسیم مشارک باشند. ( المعجم چ دانشگاه ص 32 ).
- مشارک کردن ؛ سهیم و شریک ساختن. انباز کردن.
- مشارک گردانیدن ؛ سهیم گردانیدن. انباز ساختن : این صنعت را از آن جهت تسهیم خواندند که شاعر دیگری را در دانستن بعضی از آنچه نظم خواهد کرد مساهم و مشارک گردانیده است. ( المعجم چ مدرس رضوی ص 278 ).
|| ریح مشارک ؛ بادی که به باد «نکبا» قریب تر باشد از دو بادی که میان آن هر دو می وزد. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). بادی که به باد شمال شرقی نزدیکتر باشد. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

شریک، انباز
( اسم ) شریک انباز : سبب را نیز دوقسم نهند تا هر سه رکن در تقسیم مشارک باشند .

فرهنگ عمید

شریک، انباز.

دانشنامه عمومی

پیشنهاد کاربران

بپرس