مشابهت

/moSAbehat/

مترادف مشابهت: تشابه، شباهت، مانندگی، همانندی، همسانی، مانندهم بودن، به یکدیگر شباهت داشتن، شبیه بودن

متضاد مشابهت: تفاوت، تمایز

برابر پارسی: همانندی، همتایی، همسانی، همگونی

معنی انگلیسی:
affinity, alliance, approximation, comparison, conformity, correspondence, equation

لغت نامه دهخدا

مشابهت. [ م ُ ب ِ / ب َ هََ ] ( از ع ، اِمص ) مانندگی. شباهت. همشکلی. مقابله چیزهای برابر و مانند هم. ( از ناظم الاطباء ). شباهت. همانندی با کسی یا چیزی. تشابه. شباهت. مانستن. مشاکلت. مضارعت. مضاهات. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : مشابهت میان خالق و مخلوق بیش از این چگونه باشد. ( جامع الحکمتین ناصرخسرو ). گفتا: شنیدم که شتر را به سخره میگیرند. گفت : ای سفیه ! آخر شتر را با تو چه مناسبت است و تو را بدو چه مشابهت. ( گلستان ). و رجوع به مدخل بعد شود.

مشابهة. [ م ُ ب َ هََ ] ( ع مص ) مماثلت. ( تاج المصادر بیهقی ). مشاکلت. ( مجمل اللغة ). مانند و مشاکل و مجانس کسی یا چیزی شدن. ( از محیط المحیط ).

فرهنگ فارسی

شبیه هم بودن، مانندهم شدن ، همانندی
۱- ( مصدر ) بیکدیگر شباهت داشتن مانند هم بودن . ۲ - همانند بودن شیئی بشئ دیگر درکیف . ۳- ( اسم ) شباهت همانندی : مشابهت میان خالق و مخلوق بیش ازین چگونه باشد ? جمع : مشابهات .

فرهنگ معین

(مُ بِ هَ ) [ ع . مشابهة ] (مص ل . ) مانند بودن ، شبیه بودن .

فرهنگ عمید

۱. شبیه هم بودن، مانند هم شدن.
۲. همانندی.

مترادف ها

likeness (اسم)
تطابق، شبیه، شباهت، همانندی، پیکر، شکل، تشابه، تصویر، مشابهت

similarity (اسم)
همانندی، مطابقت، تشابه، همسانی، مشابهت، مانند بودن، همگونگی

پیشنهاد کاربران

بپرس