مسیکه

لغت نامه دهخدا

( مسیکة ) مسیکة. [ م َ ک َ ] ( ع ص ) تأنیث مسیک : أرض مسیکة؛ زمین که آب را فرونکشد از جهت صلابت و سختی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) گیاهی است علفی و پایااز خانودا. گل سرخیان که ارتفاعش در حدود یک متر است و در نواحی کوهستانی میروید . برگهایش مرکب و متناوب با برگچه های دندانه دار و نسبه زیبا وگلهایش کوچک و سبز رنگ میباشند و درانتهای ساقه مجتمع شدهاند . در حدود ۲٠ گونه از این گیاه شناخته شده . مسیکه در طب عوام بعنوان رفع اسهال و بد آوردند. خون استعمال میشود توتالشعلب .
تانیث مسیک زمین که آبرا فرو نکشد از جهت صلابت و سختی

پیشنهاد کاربران

بپرس