مسیطر

لغت نامه دهخدا

مسیطر. [ م ُ س َ طِ ] ( ع ص ) حافظ. نگهبان. برگماشته. مشرف بر چیزی. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). برگماشته. ( دهار ) ( مهذب الاسماء ). چیره. زعیم. مسلط گشته. رقیب.متعهد امری. مسلط. متسلط. دیکتاتور. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). ج ، مسیطرون. مصیطر. و رجوع به مصیطر شود.

فرهنگ فارسی

حافظ نگاهبان

پیشنهاد کاربران

بپرس