مسکین نواز. [ م ِ ن َ ] ( نف مرکب ) بیچاره نوازنده. نوازنده مستمند. که مساکین و بیچارگان را مورد لطف و نواخت قرار دهد. و رجوع به مسکین شود : مست است یار و یاد حریفان نمی کند ذکرش به خیر ساقی مسکین نواز من.
حافظ.
|| ( اِخ ) خدای تعالی که صفت مسکین نوازی دارد : همه طاعت آرند و مسکین نیاز بیا تا به درگاه مسکین نواز.