دیکشنری
مترجم
بپرس
مسکن داشتن
دنبال کنید
فرهنگ فارسی
( مصدر ) منزل داشتن سکنی داشتن : دلم را مشکن و دریا مینداز که دارد در سر زلف تو مسکن . ( حافظ )
مترادف ها
reside
(فعل)
ساکن شدن، ساکن بودن، سکونت کردن، مستقر بودن، اقامت داشتن، مسکن داشتن، مقیم شدن
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها