مسوغ گردیدن

لغت نامه دهخدا

مسوغ گردیدن. [ م ُ س َوْ وَ گ َ دی دَ ] ( مص مرکب ) روا گشتن. روا گردیدن. جایز شدن. || گوارا شدن. مسوغ گشتن : مرا به کشتن دمنه شادی مسوغ نگردد. ( کلیله و دمنه چ مینوی ص 155 ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - گوارا شدن : گفت : دشوار است بر من اظهار سر کسی که برمن اعتماد کرده باشد و مرا بکشتن دمنه شادی مسوغ نگردد . ۲ - جایزشدن روا گردیدن .

پیشنهاد کاربران

بپرس