مسوغ

لغت نامه دهخدا

مسوغ. [ م ُ س َوْ وِ ] ( ع ص ) روادارنده. ( از منتهی الارب ). مجوّز. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). جایزکننده. || گواراکننده. ( از منتهی الارب ).

مسوغ. [ م ُ س َوْ وَ ] ( ع ص ) مسوع. جایزشده. روا. و رجوع به مسوع شود. || گوارا شده. گواریده.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - گوارا کننده . ۲ - جایز کننده .
روادارنده مجوز گوارا کننده

فرهنگ معین

(مُ سَ وَّ ) [ ع . ] (اِمف . ) ۱ - گوارا شده . ۲ - جایز شده .

فرهنگ عمید

۱. گوارا شده.
۲. روا و جایز شده.

پیشنهاد کاربران

بپرس