مسوع

لغت نامه دهخدا

مسوع. [ م ُ س َوْ وَ ] ( ع ص ) جایز. روا. مسوغ. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ): هذا مسوع له ؛ مسوغ له. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تجویز و عطاکرده شده. جایزشده. و رجوع به مسوغ شود.

فرهنگ فارسی

جایز و روا مسوغ جایز شده

پیشنهاد کاربران

بپرس