مسوخ

لغت نامه دهخدا

مسوخ. [ م ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ مَسخ. صورت برگردانیده ها. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). ج ، مسوخات. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). در روایات است که حمدونه ، خوک ، فیل ، گرگ ، موش ، سوسمار، خرگوش ، طاوس ، دعموص ، مارماهی ، سرطان ، سنگ پشت ، وطواط، عنقاء، روباه ،خرس ، یربوع و خارپشت جزء مسوخ باشند. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || زشت ها. و رجوع به مسخ شود.

فرهنگ فارسی

صورت برگردانیده ها خوک فیل گرگ

پیشنهاد کاربران

بپرس