[ویکی الکتاب] معنی
مَّسْنُونٍ: تغییر یافته - متعفن - گندیده
معنی
صَلْصَالٍ: گِل خشکیده که وقتی زیر پا می رود صدا می کند(اصل معنای صلصال عبارت است از صدایی که از هر چیز خشکی چون میخ و امثال آن به گوش برسد ، و اگر گل خشکیده را هم صلصال گفتهاند که در قرآن هم آمده من صلصال کالفخار و من صلصال من حماء مسنون - از گل خشکیدهای از لای...
ریشه کلمه:
سنن (۲۱ بار)
این تعبیر در آیات 28و33. این سوره نیز آمده است. مسنون را ریخته شده (مصبوب) و متغیّر و مصوّر معنی کردهاند. در مجمع فرموده: مسنون به معنی مصبوب است از «سَنَنْتُ الْماءَ عَلی وَجْهِهِ» آب را به صورت او پاشیدم و به قولی به معنی متغیّر است و سیبویه آن را مصور گفته است. زمخشری آن را مصور، راغب متغیر و جوهری هموار، متغّیر بد بو و مصوّر گفته است. ابن اثیر در نهایه گوید: درباره بول اعرابی در مسجد آمده: «فَدَعا بِدَلْوٍ مِنْ ماءٍ فَسَنَّهُ عَلَیْهِ» یعنی دلوی آب خواست و بر آن ریخت و در حدیث ابن عمر آمده: «کانَ یَسُنَّ الْماءَ عَلی وَجْهِهِ»: آن را به صورت خویش میپاشید. زمخشری در فائق ذیل لغت «کرم» نقل کرده: مردی ظرفی پر از شراب به رسول خدا صلی اللّه علیه و اله و سلم هدیه آورد حضرت فرمود: خدا آن را حرام کرده است. گفت آیا به یهود تحفه نبرم که صلهای به من بدهند؟ فرمود: خدائیکه آن را حرام کرده هدیه دادنش را نیز حرام فرموده. گفت: پس چه کار کنم؟ فرمود: «سَنَّها بِالْبَطْحاءِ» آن را بریگزار بریز. در نهج البلاغه خطبه 1 درباره تربت آدم فرموده: «سَنَّتَها بِالْماءِ حَتّی خَلَصَتْ» یعنی با آب آن را مسنون کرد. گل خالص گردید و احتمال دادهاند که به معنی هموار کردن باشد. ولی بهتر است به معنی آمیختن باشد. زمخشری و طبرسی گفتهاند: حق آن است که مسنون صفت صاصال باشد یعنی از صلصالیکه از لجن سیاه و مصوّر بود. مسنون به معنی صاف شده نیز آمده مثل مرمر مسنون.