مسلما
/mosallaman/
مترادف مسلما: البته، بی شبهه، به یقین، بدون شک، بی شک، حتما، قطع
برابر پارسی: بی چون و چرا | ( مسلماً ) بی گمان
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
حتما
فرهنگ معین
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی مُسْلِماً: تسلیم کننده (مسلم کسی است که امرش را تسلیم خدا کرده(کار خود را به خدا واگذار کرده ) ، و در هر چه بخواهد و دستور دهد مطیع اوست)
معنی یَزِیدَنَّ: مسلماً می افزاید
معنی یَکُوناً: مسلماً باشد ( در عبارت "وَلَیَکُوناً مِّنَ ﭐلصَّاغِرِینَ " برای سهولت تلفظ جایگزین "یَکُونَنَّ "شده)
معنی نَتَّخِذَنَّ: حتماً می گیریم (عبارت "لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِم مَّسْجِداً "یعنی :مسلّماً مسجدی بر روی [جایگاه] آنان بنا خواهیم کرد)
معنی یَبْلُوَنَّکُمُ: مسلماً شما را آزمایش می کند(میم آخر آن به دلیل تقارن با حرف ساکن یا تشدید دار کلمه بعد حرکت گرفته است)
ریشه کلمه:
سلم (۱۴۰ بار)
معنی یَزِیدَنَّ: مسلماً می افزاید
معنی یَکُوناً: مسلماً باشد ( در عبارت "وَلَیَکُوناً مِّنَ ﭐلصَّاغِرِینَ " برای سهولت تلفظ جایگزین "یَکُونَنَّ "شده)
معنی نَتَّخِذَنَّ: حتماً می گیریم (عبارت "لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِم مَّسْجِداً "یعنی :مسلّماً مسجدی بر روی [جایگاه] آنان بنا خواهیم کرد)
معنی یَبْلُوَنَّکُمُ: مسلماً شما را آزمایش می کند(میم آخر آن به دلیل تقارن با حرف ساکن یا تشدید دار کلمه بعد حرکت گرفته است)
ریشه کلمه:
سلم (۱۴۰ بار)
wikialkb: مُسْلِما
مترادف ها
بی چون و چرا، مسلما، بطور مسلم، بی گفتگو، بطور غیر قابل بهی
مسلما
یقینا، محققا، مسلما، بطور حتم، لاریب
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
علی الیقین ؛ به طور یقین. یقیناً و حتماً :
یقین اهل جهان است گر به مجلس شاه
قبول دولت عالی علی الیقین دارد.
امیرمعزی.
یقین اهل جهان است گر به مجلس شاه
قبول دولت عالی علی الیقین دارد.
امیرمعزی.
بر یقین ؛به یقین. یقیناً. قطعاً. به طور حتم و یقین :
نسختی از لوح محفوظ است گویی خاطرت
کاندر او بینی و دانی بودنیها بر یقین.
امیرمعزی.
و رجوع به ترکیب به یقین شود.
نسختی از لوح محفوظ است گویی خاطرت
کاندر او بینی و دانی بودنیها بر یقین.
امیرمعزی.
و رجوع به ترکیب به یقین شود.
بی هیچ تردیدی
محققا
بالقطع
هر آیینه
قطعا_صد در صد
معنی مُسْلِماً: تسلیم کننده ( مسلم کسی است که امرش را تسلیم خدا کرده ( کار خود را به خدا واگذار کرده ) ، و در هر چه بخواهد و دستور دهد مطیع اوست )
در پارسی " تاشتکی " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.
بی گمان
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
یَواکِم، بوئیت، یوزیم ( اوستایی )
ژوئیت ( اوستایی: چوئیت )
اَپیگومان، ایوَر ( پهلوی )
یَستیام ( سنسکریت: یَتسَتیَم )
اَوَسیَم ( سنسکریت )
نیژیت ( سنسکریت: نیسچیتَ )
یَواکِم، بوئیت، یوزیم ( اوستایی )
ژوئیت ( اوستایی: چوئیت )
اَپیگومان، ایوَر ( پهلوی )
یَستیام ( سنسکریت: یَتسَتیَم )
اَوَسیَم ( سنسکریت )
نیژیت ( سنسکریت: نیسچیتَ )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)