مسلسل گویی. [ م ُ س َ س َ ] ( حامص مرکب ) حالت و وضعمسلسل گفتن. || عمل مسلسل گو : هجوم خلق و پابست تماشا شد نگار من مسلسل گوئی و دیوانگی آمد به کار من.سعید اشرف ( از آنندراج ).