مسل
لغت نامه دهخدا
مسل. [ م ُ س ُ ] ( ع اِ ) ج ِ مَسَل. رجوع به مسل شود.
مسل. [ م َ س َ ] ( ع اِ ) راه در زمین نرم. || راه آب. آب رو. آبراهه. ج ، أمسلة، مُسُل ، مُسلان ، مسائل. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید