مسقنه

پیشنهاد کاربران

مسقنه
در بیتی از میر نورور شاعر مشهور لر به مسقنه اشاره شده است
ز دیرا اوما مسقنه ی و شونش/
چی طلا برق می زنه لووو دنونش/
ترجمه
( دختری ) از دور پیدایش شد در حالی که مسقنه ای بر شانه اش بود لب و دندانش به سان طلا برق می زدند
مَسقَنه: نوعی ظرف مسی است؛ چیزی شبیه کوزه های قمی، اما بزرگتر با دهانه ای گشادتر و دسته ای بزرگتر.
کتاب: همسایه ها
احمد محمود
این ظرف مسی حمل آب در منطقه هندیجان هم مسقنه
( masghana ) نامیده می شد ؛ البته سالهاست که این ظرف دیگروجود ندارد ونام آن نیز به فراموشی سپرده شده است . فکرکنم این کلمه ریشه عربی دارد و با ساقی ازیک ریشه است وبر وزن مفعله است .
مسقنه : گونه یی ظرف مسی بلند و لوله دار ( همچون گلابدان در اندازه ی بزرگ ) که برای حمل آب ، گلاب و غیره از آن استفاده می شود . این واژه را به غیر از گویش دزفولی ( و احتمالن شوشتری نیز ) در جایی دیگر ندیده ام .

بپرس