مسقطی
/masqati/
مترادف مسقطی: حلوا، حلوای لاری
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) نوعی شیرینی طرز تهیه : پنج سیر نشاست. گل را با آب سرد و گلاب خیسانده و خمیر کرده بصورت ماست در آورده و دو سه روز بحال خود میگذارند .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه آزاد فارسی
مَسقَطی
(منسوب به مسقط پایتخت عمان) از انواع خوردنی های شیرین ایرانی (← آشپزی_ایرانی،_مکتب)، فراهم آمده از نشاسته، شکر، کره، هِل و گلاب، مغز پستۀ کوبیده یا بادام خلال کرده، و زعفران ساییده یا بدون آن. مسقطی از انواع پس غذاهای ایرانی به شمار می رود. هل پوست نکنده را می کوبند و در کمی آب می جوشانند و شیرۀ به دست آمده را از صافی می گذرانند و آن گاه به مقدار لازم گلاب به آن می افزایند.
(منسوب به مسقط پایتخت عمان) از انواع خوردنی های شیرین ایرانی (← آشپزی_ایرانی،_مکتب)، فراهم آمده از نشاسته، شکر، کره، هِل و گلاب، مغز پستۀ کوبیده یا بادام خلال کرده، و زعفران ساییده یا بدون آن. مسقطی از انواع پس غذاهای ایرانی به شمار می رود. هل پوست نکنده را می کوبند و در کمی آب می جوشانند و شیرۀ به دست آمده را از صافی می گذرانند و آن گاه به مقدار لازم گلاب به آن می افزایند.
wikijoo: مسقطی
پیشنهاد کاربران
یک نوع شیرینی از شیراز.
مسقطی: [ به زبان عامیانه ] منسوب به پایتخت عمان
( ( چار پنجسال پیش یه وکیل باشی امنیه ای بود اسمش میرآقا بود. این زیور را که می بینیش از فسا ورداشتش آوردش دشتسون که بفروشدش به عربهای مسقطی. اما خود میرآقا پیش پیش کارش رو خراب کرد و سوراخش کرد . واسه همین بود که عربها نخریدنش. اونا کارشون خریدن دختره. بیوه نمیخرن. ) ) ( صادق چوبک، چرا دریا توفانی شده بود. )
... [مشاهده متن کامل]
( ( چار پنجسال پیش یه وکیل باشی امنیه ای بود اسمش میرآقا بود. این زیور را که می بینیش از فسا ورداشتش آوردش دشتسون که بفروشدش به عربهای مسقطی. اما خود میرآقا پیش پیش کارش رو خراب کرد و سوراخش کرد . واسه همین بود که عربها نخریدنش. اونا کارشون خریدن دختره. بیوه نمیخرن. ) ) ( صادق چوبک، چرا دریا توفانی شده بود. )
... [مشاهده متن کامل]
در پارسی " مزگتی " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.