مسعود سعد
لغت نامه دهخدا
هفت سالم بسود سو و دهک
پس از آنم سه سال قلعه نای.
بعد از ده سال به شفاعت ابوالقاسم خاص از ارکان دولت سلطان ابراهیم از حبس بیرون آمد و به هندوستان رفت و بر سر املاک پدر بنشست. در این اثنا، سلطان ابراهیم وفات نموده پسرش سلطان مسعود بجای او بنشست. در سنه 492 هَ.ق. سلطان مسعود حکومت هندوستان را به پسر خود امیر عضدالدوله شیرزاد مفوض نموده و قوام الملک ابونصر هبةاﷲ پارسی را به سمت پیشکاری او و سپه سالاری قشون هندوستان برگماشت. بواسطه دوستی قدیم که مابین ابونصر فارسی و مسعودسعد بود. ابونصر او را به حکومت چالندر از مضافات لاهور مأمور نمود. اندکی بعد ابونصر فارسی مغضوب و گرفتار آمد و مسعودسعد نیز که از جمله عمال او بود معزول گردید و دیگر بار به حبس افتاد و قریب هشت یا نه سال این دفعه در حصار مَرَنج به سر برد تا سرانجام به شفاعت ثقةالملک طاهربن علی بن مشکان ( برادرزاده ابونصر مشکان صاحب دیوان رسائل سلطان محمود غزنوی ) در حدود سنه 500 هَ.ق. از حبس خلاصی یافت. در حالتی که پیر و شکسته و ضعیف شده بود و بهترین اوقات جوانی خود را در قلل جبال و اعماق وهاد و قعر زندانهای تاریک گذرانیده از اشغال دیوانی کنار نمود و بقیه عمر را در عزلت به سر برد تا در حدود سن هشتادسالگی این جهان را بدرود گفت. نخستین کسی که دیوان مسعودسعد را جمعآوری نمود سنائی غزنوی بود و بعضی اشعار شعرای دیگر را نیز سهواً در ضمن آن درج نموده بود، ثقةالملک طاهربن علی مشکان سنائی را از سهو خود آگاه نمود و سنائی قطعه ای را در اعتذار به مسعودسعد فرستاد. ( از حواشی محمد قزوینی بر چهارمقاله نظامی عروضی ص 28 ). و رجوع به مقدمه دیوان چ رشیدیاسمی و تاریخ ادبیات تألیف صفا شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید