مسطره


مترادف مسطره: خطکش

لغت نامه دهخدا

( مسطرة ) مسطرة. [ م ِ طَ رَ ] ( ع اِ ) مسطره. آنچه کتاب را بدان سطر کشند. ( از اقرب الموارد ).
مسطره. [ م ِ طَرَ ] ( ع اِ ) مسطرة. خطکش. ستاره. مسطر :
آن را کن آفرین که چنین قصرت آفرید
بی خشت و چوب و رشته و پرگار و مسطره.
ناصرخسرو.

فرهنگ فارسی

خط کش، س ر آرا، مسطرهم گفته شده، مساطرجمع، به معنی نمونه کالا نیزمیگویند
( اسم ) ۱ - خط کش : آن را کن آفرین که چنین قصرت آفرید بی خشت و چوب و رشته و پرگار ومسطره . ( ناصر خسرو ) جمع : مساطر . ۲ - نمون. متاع .

فرهنگ معین

(مَ طَ رَ ) [ ع . مطرة ] (اِ. ) خط کش . ج . مساطر.

فرهنگ عمید

۱. خط کش، سطرآرا، مَسطَر.
۲. نمونۀ کالا.

پیشنهاد کاربران

بپرس