مسط

لغت نامه دهخدا

مسط. [ م َ ] ( ع مص ) مالیدن روده را به انگشتان تا آنچه در آن است از علت بیرون آید. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). پاک کردن رحم و رودگانی. ( تاج المصادر بیهقی ). || دست در شرمگاه ناقه درکردن و آب فحل برآوردن از رحم وی. || به انگشت برآوردن آنچه در مشک است از شیر خفته. || تر کردن جامه را سپس آن مالیدن به دست تا آبش بیرون رود. || به تازیانه زدن کسی را. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

مالیده روده را به انگشتان تا آنچه در آنست از علت بیرون آید

پیشنهاد کاربران

بپرس