مسدع

لغت نامه دهخدا

مسدع. [ م ِ دَ ] ( ع ص ) به راه خود رونده یا هادی و دلیل و راه نما. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

به راه خود رونده یا هادی و دلیل

پیشنهاد کاربران

عبارت صحیح از نظر معنی و نیز از نظر املایی "مصدق اوقات" است. مصدق اوقات شدن = مزاحم وقت کسی شدن، وقت کسی را اشغال کردن / این عبارت از سوی گوینده به کسی گفته می شود که احترام زیادی برای او قائل است و یا در مقامی بالاتر قرار دارد.
مسدع اشتباه هست . . مصدع وارد زمان کسی شدن در شرایطی که نمیدانیم او زمان آزادی داشته یا خیر
گرفتن وقت دیگران
ریشه کلمه مسدع ؛ سدع می باشد و فکر کنم کلمه سد نباشد
سدع هم از لغت نامه دهخدا به معنای زیر می باشد
سدع . [ س َ ] ( ع مص ) با هم درخوردن دو چیز. || گلو بریدن . || گستردن . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) .
مانع شدن، ایجاد مانع، از ریشه سد
بستن، گرفتن
مسدع وقت=گرفتن وقت، مزاحم شدن
بستن وقت دیگران
از ریشه سد به معنای مانع شدن ایجاد مانع کردن

بپرس