مسحوب

لغت نامه دهخدا

مسحوب. [ م َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از سحب. کشیده و برزمین کشیده. ( از اقرب الموارد ). رجوع به سحب شود.

فرهنگ فارسی

کشیده و بر زمین کشیده

پیشنهاد کاربران

بپرس