مسجونه

لغت نامه دهخدا

( مسجونة ) مسجونة. [ م َ ن َ ] ( ع ص ) تأنیث مسجون. زن بندی و محبوس. ( از منتهی الارب ). و رجوع به مسجون و سجن شود.

پیشنهاد کاربران

به زبان مراغی ( زبان رایج در روستاهای الموت قزوین ) یعنی می سوزونه ( Mesojone )

بپرس