- بحر مسجور ؛ دریایی که آبش زائد از آن باشد. ( منتهی الارب ). دریای مملو که محیط و اقیانوس باشد یا افروخته و موقد. ( از اقرب الموارد ) : و السقف المرفوع. و البحر المسجور. اًن عذاب ربک لواقع. ( قرآن 5/52 - 7 ).
ز آنکه فکر من از مدیحت او
نهر جاری و بحر مسجور است.
مسعودسعد.
|| فارغ و خالی. از اضداد است. ( از ذیل اقرب الموارد ). || شیری که آب بر وی غالب باشد. ( منتهی الارب ). لبن که آب آن بیش از شیر باشد. ( از اقرب الموارد ). شیری که آب در آن بیش از خود شیر کرده باشند. ( بحر الجواهر ). شیر به آب آمیخته که آب آن بیش از شیر باشد. || مروارید به رشته کشیده. ( منتهی الارب ). منظوم و مسترسل. ( اقرب الموارد ). || سگ با «ساجور» و آن چوبی باشد که به گردن سگ آویزند. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).