مسجل

/mosajjal/

مترادف مسجل: تسجیل، حتمی، قطعی، محقق، مدلل، مستند، مسلم، مشخص، معین

متضاد مسجل: پادرهوا، غیرقطعی، غیرمسجل، نامدلل، نامعلوم

برابر پارسی: آشکار، روشن، بی گفتگو، بی چون و چرا

معنی انگلیسی:
confirmed, registered, [rare.] registered

لغت نامه دهخدا

مسجل. [ م ُ ج ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از اِسجال. رجوع به اِسجال شود.

مسجل. [ م ُ ج َ ] ( ع ص ) مباح از هر چیز. ( منتهی الارب ).بذل شده و مباح برای هر کس. ( از اقرب الموارد ): فعلناه و الدهر مسجل ؛ کردیم آن را در حالی که احدی احدی را نمی ترسید. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

مسجل. [ م ُس َج ْ ج ِ ] ( ع ص ) قاضی که سجل می نویسد و مهر می کند سند و حجت را. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تسجیل شود.

مسجل. [ م ُ س َج ْ ج َ ] ( ع ص ) عهد و پیمان نموده. ( ناظم الاطباء ). || سجل کرده شده. ( غیاث ) ( آنندراج ). و رجوع به تسجیل شود :
ای هیچ خطی نگشته ز اول
بی حجت نام تو مسجل.
نظامی.
به مملوکی خطی دادم مسلسل
به توقیع قزلشاهی مسجل.
نظامی.
نامه دو آمد ز دو ناموس گاه
هر دو مسجل به دو بهرامشاه.
نظامی.
چنانک خاطر او میخواست آخر کرد [ قاضی ] و مکتوبی مسجل به ترکمان داد. ( منتخب لطائف عبید زاکانی چ برلن ص 159 ). || ثابت و مدلل. ( ناظم الاطباء ).
- مسجل شدن ؛ ثابت شدن. مدلل گشتن.
- || سجل کرده شدن :
که چون نامه حکم اسکندری.
مسجل شد از وحی پیغمبری.
نظامی.
چو شد پرداخته در سلک اوراق
مسجل شد به نام شاه آفاق.
نظامی.
- || مجاز شدن برای همه. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
- مسجل کردن ؛ ثابت نمودن. مدلل کردن.
- || سجل کردن :
کارداران ازل بر دولتش
تا ابد فتوی مسجل کرده اند.
خاقانی.
به حرفی مسجل کنم نام او
که ماند در این جنبش آرام او.
نظامی.
|| آراسته و درست. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

سجل کرده شده، قباله مهرکرده وثبت شده
( اسم ) ۱- نویسند. سجل ثبت کنند. احکام . ۳ - قاضیی که قباله نویسد و مهر کند جمع : مسجلین .
عهد و پیمان نموده

فرهنگ معین

(مُ سَ جَّ ) [ ع . ] (اِمف . ) ۱ - سجل کرده شده . ۲ - ثابت شده . ۳ - قطعی .

فرهنگ عمید

قطعی شده، ثابت شده.

پیشنهاد کاربران

در اصلاح حقوقی و رویه قضایی به امضا کننده یا تایید کنده سندی مکتوب گفته می شود.
به عنوان مثال: مسجلین ذیل مبایعه نامه اشخاصی می باشند که غیر از خریدار و فروشنده، ذیل مبایعه نامه را امضا نموده و شاهد معامله بوده اند
در اصلاح حقوقی و رویه قضایی به امضا کننده یا تایید کنده سندی مکتوب گفته می شود.
به عنوان مثال: مسجلین ذیل مبایعه نامه اشخاصی می باشند که غیر از خریدار و فروشنده، ذیل مبایعه نامه را امضا نموده و شاهد معامله بوده اند.
مُسَجَّل؛ بر وزن مُفَعَّل، کلمه ی فعل با اینکه ریشه ی بسیاری از کلمات است با این حال ریشه ی این ریشه دو حرف عل می باشد. به طوری که از کلمه ی عل در قانون افزونه ها و کم و زیاد شدن و چرخش حروف در پاتیل کلمه از این ریشه مفاهیم بسیار گسترده ای در ابعاد مختلف ایجاد می شود. مثل کلمه علم که این کلمه از ریشه ی خودش این را می رساند که فعل باید یک فعل عالمانه و از روی آگاهی باشد. و حتی ریشه ی کلمه ی عل حرف ع می باشد که در راسته این مفهوم در کلمه عرفان و معرفت و . . . ظهور و بروز پیدا می کند. این روند قانون کلمات به ما می گوید که ریشه ها هم دارای ریشه هستند تا به جایی که هر حرف هم برای خودش یک ریشه محسوب می شود. تا جایی که ریشه و نیا و نَفَس همه حروف، حرف ( ه ) می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

کلمه ی مسجل نیز ریشه اش سجل و ریشه ی سجل، جَل می باشد. جَل نیز در راسته مفهومی که در قوانین کلمات از خود، مفهوم صادر می کند کلمه جلا و تجلی را به مفهوم غیرانطباقیِ شفاف و آشکار و روشن به ما می رساند. اصطلاح جلسه نیز که به مفهوم نشستن ترجمه و برگردان شده است و در اذهان جا افتاده است ارتباطی با این مفهوم ندارد ولی چون چند نفر برای بررسی و آشکار شدن یک مقوله علمی یا هر چیزی در یک جلسه برای مسجل شدن آن مسئله به گرد هم می نشینند اینطور جا افتاده که جلسه و جلوس یعنی نشستن.
اصطلاح سِجِل نیز که برای شناسنامه های قدیم استفاده می شد به مفهوم آشکار بودن هویت یک فرد می باشد. ولی بعضاً به مفهوم سه جلد در اذهان برداشت می شود.

صد درصد،
بی بروبرگرد
دراصطلاح حقوقی ورویه قضایی به تأیید و امضاء سند یا اقرار ویا استشهادیه گفته می شود.
در زبان عربی دستگاه ضبط است
قطعی، محرز
دستگاه ضبط

بپرس