مستیدن

پیشنهاد کاربران

مُستیدَن.
. گله، شکایت: ای از ستیهش تو همه مردمان به مست / دعویت سخت منکر و معنیت خام و سست ( لبیبی: شاعران بی دیوان: ۴۷۸ ) .
۲. ناله وزاری.
۳. غم، اندوه
To get drunk. مست کردن.

بپرس