مستی ؛ در این کلیدواژه قانون تغییر شکل حروف در ریخت و نمای ساختمان کلمه اعمال گردیده است.
یعنی حرف ( س ) که از محل صدور آوای آن قابل تبدیل به حرف ( ز ) می باشد مثل موسیقی و موزیک در اینجا قابل مشاهده است.
... [مشاهده متن کامل]
البته غالب سازی کلمه نباید با کلماتی مثل مستقیم که از استقامت منشعب شده اشتباه گرفته شود.
فلذا کلمه مستی تغییر ریخت یافته ی کلمه ی مزتی می باشد به معنی کامیاب شدن و مزه گرفتن به معنی پُر شدن و دریافت کردن چیزی می باشد.
روند جریان مفاهیم در کلمات هم خانواده و هم ریشه با کلمه ی مستی به کلماتی از قبیل ( مزه مزیت مضمون مزمن مصرف مزان مثانه مزدا مزدک موزیک و. . . ) خواهد رسید.
در واقع ریشه ی اصلی کلمه ی مستی دو حرف ( م ز ) می باشد به معنی هستی و بودن و وجود یک مفهوم مادی یا معنایی.
بار معنای مخالف کلمه ی مز از زاویه ی بازچینی حروف معکوس کلمه ی زم به معنی نیستی و نبودن می باشد مثل زمان زمین زمزمه زمستان ضمیر و. . . که هرکدام بر مبنای مفهوم نبودن تعریف خاص خودشان را دارند.
قانون چینش حروف معکوس مثل جرح و حرج به معنی آشکار شدن یا قدح و حدقه به معنی کاسه ی بی جان و جان دار یا فلکه و کلاف یا فرض و ظرف و. . .
هرچند که در روند جریان مفاهیم برای کلمه ی مز نیز نباید با کلماتی مثل مصدر که از صدور می باشد اشتباه گرفته شود.
چنانچه حروف مصوت نیز در بین دو حرف ( م ز ) یا بالعکس ( ز م ) جانمایی شود پهنه ی وسیعی از مفاهیم را به میان می آورد مثل موزیک مازندران میثم میز و. . .
یا جانمایی حروف صامت بین دو حرف م ز یا ز م مثل مغز یا مرز یا سرما و زوم و. . .
در واقع تفکیک کلمات از زاویه جهان بینی و قوانین ایجاد کلمات لازمه ی اصلی رسیدن به اصل مفهوم هر واژه و لغت می باشد.
البته در مورد دو کلمه ی مضمون و مزمن که به لحاظ بار معنایی مرتبط با کلمه ی مستی می باشد قانون باب ها در این دو کلمه اعمال گردیده است مثل فلسفه زلزله سلسله سمسام و. . .
در یک تعریف خلاصه از زاویه ی سخن خود کلمه اصطلاح مست شدن به معنی مزه کردن چیزی جهت میزان شدن دارای معنا و مفهوم می باشد .
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
واژه ی مستی از ریشه ی واژه ی مست و ی فارسی هست
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
واژه ی مستی از ریشه ی واژه ی مست و ی فارسی هست
مُستی شاید پایه واصل مصیبت باشد.
مُستی مکن که نشنود او مُستی .
زاری مکن که نشنود او زاری*
رودکی**
مُسِیَه به لری یا فارسی کهن که به مصیبت گراییده است.
خواهش میکنم کامنت فرستاده شده پیشین را پاک کنید من درست ننوشتم بی مست خرسند و خشنود است کامنت پیشین را نادرست نوشتم مکنزی بی مست را خرسند گفته
ای کاش هرکس میتوانست کامنت خود را پاک یا ویزایش کند
مُست هم گله مند و شکوه مند و ناخرسند است و هم خرسند و خشنود
مکنزی در فرهنگ پهلوی خرسند و خشنودگفته
به مستی رسید این از ان ان از این
چنان تنگ شد بر دلیران زمین
مستی لباتم
Masty
مُستی
زاری -
به مستی رسید این از ان ان از این
چنان تنگ شد بر دلیران زمین
8 مرحله مستی 1ـ گرم 2ـ داغ 3ـ لول 4ـ شنگول 5ـ پیان 6ـ پاتیل 7ـ زوار، 8 - زوال
مستی ، سست شدن با می و شراب ،
مستی : گله ، گلایه ، شکایت ، اعتراض
مستی:
دکتر کزازی در مورد واژه ی "مستی " می نویسد : ( ( مستی در پهلوی در ریخت مستیه mastīh به کار می رفته است . ) )
( ( بدان مستی اندر دهد سر بباد
ترا روز جز شاد و خرم مباد ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 302. )
سکر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)