مستوفز

لغت نامه دهخدا

مستوفز. [ م ُ ت َ ف ِ ] ( ع ص ) بر سر پای و دروا نشیننده. ( از منتهی الارب ). آنکه در حال ایستادن و غیرمطمئن بنشیند. یا اینکه زانوی خود را بر زمین گذاشته سرینش بالا باشد. یا اینکه بر دو پای خود برخاسته باشد ولی هنوز راست نایستاده و آماده جهیدن باشد. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به استیفاز شود. || آرام نگرفته. نامطمئن. در حال حرکت.نامهیا : واجب چنان کردی که... گفتمی تا او بر تخت ملک نشست اما نگفتم که هنوز این ملک چون مستوفزی بود. و روی به بلخ داشت. ( تاریخ بیهقی ص 88 ).

فرهنگ فارسی

بر سر پای و دروا نشیننده

پیشنهاد کاربران

بپرس