مستو

لغت نامه دهخدا

مستو. [ م َ ] ( ص ، اِ ) جانور خزنده. ( برهان ) ( آنندراج ). || مردم مقر و معترف. ( برهان ). تصحیف خستو باشد. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

مستو. [ م َ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سیریک بخش میناب شهرستان بندرعباس. واقع در 120هزارگزی جنوب میناب و سر راه مالرو جاسک به میناب. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

مستو. [ م ُ ت َ وِن ْ ] ( ع ص ) مستوی. رجوع به مستوی شود.

فرهنگ فارسی

دهی در شهرستان بندرعباس

دانشنامه آزاد فارسی

مِسْتو (mesto)
(در ایتالیایی به معنای ماتم زده، اندوهناک) اصطلاحی که در نت نویسی موسیقی به کار می رود. این اصطلاح معرف جمله ای موسیقایی است با روحیه ای اندوهگین و پرملال.

پیشنهاد کاربران

بپرس