مستهلک کردن


مترادف مستهلک کردن: به تدریج وام پرداختن، نابود کردن، هلاک کردن، از بین بردن

معنی انگلیسی:
amortize, write-down

مترادف ها

amortize (فعل)
بی حس کردن، کشتن، بدیگری واگذار کردن، مستهلک کردن، وقف کردن

amortise (فعل)
بی حس کردن، کشتن، بدیگری واگذار کردن، مستهلک کردن، وقف کردن

depreciate (فعل)
مستهلک کردن، کم بها کردن

فارسی به عربی

امت

پیشنهاد کاربران

بپرس