مستهلک شدن
مترادف مستهلک شدن: نیست شدن، نابود شدن، محو شدن، ازمیان رفتن، هلاک شدن، معدوم شدن، به تدریج دین اداشدن، تادیه شدن تدریجی قرض، فرسوده شدن، مستحیل شدن
فرهنگ فارسی
مترادف ها
مخلوط کردن، ترکیب کردن، یکی کردن، فرو رفتن، غرق شدن، ادغام کردن، ممزوج کردن، فراگرفته، مستهلک شدن