مستهلک شدن


مترادف مستهلک شدن: نیست شدن، نابود شدن، محو شدن، ازمیان رفتن، هلاک شدن، معدوم شدن، به تدریج دین اداشدن، تادیه شدن تدریجی قرض، فرسوده شدن، مستحیل شدن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - نیست شدن نابودشدن . ۲ - بتدریج پرداخته شدن ( قرض ) . ۳ - بتدریج بدست آمدن ( سرمای. بکار رفته ) .

مترادف ها

merge (فعل)
مخلوط کردن، ترکیب کردن، یکی کردن، فرو رفتن، غرق شدن، ادغام کردن، ممزوج کردن، فراگرفته، مستهلک شدن

فارسی به عربی

ادمج

پیشنهاد کاربران

بپرس