مستنکف

لغت نامه دهخدا

مستنکف. [ م ُ ت َ ک ِ ] ( ع ص ) استکبارکننده و متکبر. ( از اقرب الموارد ). || امتناع کننده از روی ابا و استکبار. ( از اقرب الموارد ). ممتنع. آبی. نه گوینده. و رجوع به استنکاف شود.

فرهنگ فارسی

سرباززننده وخودداری کننده ازکاری ازروی تکبروبزرگ منشی
استکبار کننده و متبکر

فرهنگ معین

(مُ تَ کِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - سر باز زننده و خودداری کننده از انجام کاری . ۲ - کسی که از رؤیت احضاریه یا حکم قرار دادگاه خودداری کند.

فرهنگ عمید

سرپیچی کننده.

پیشنهاد کاربران

ممنانعت کننده، سرپیچی کننده ، اصطلاحی حقوقی به معنی خود داری مقام قضایی به رغم تکلیف قانوی ، از رسیدگی به شکایات است
ماده ۳ قانون آیین دادرسی مدنی ". . مستنکف از احقاق حق شناخته شده. . " یعنی:
...
[مشاهده متن کامل]

هر یک از مقامات قضایی که شکایت و تظلمی مطابق شرایط قانونی نزد آن ها برده شود و با وجود این که رسیدگی به آن ها از وظایف آنان بوده به هر عذر و بهانه اگر چه به عذر سکوت یا اجمال یا تناقض قانون از قبول شکایت یا رسیدگی به آن امتناع کند یا صدور حکم را بر خلاف قانون به تأخیر اندازد یا بر خلاف صریح قانون رفتار کند دفعه اول از شش ماه تا یکسال و در صورت تکرار به انفصال دائم از شغل قضائی محکوم می شود و در هر صورت به تأدیه خسارات وارده نیز محکوم خواهد شد.

کسی که پیش گیری میکنه از اجرای رای
کسی که امتناع میکنه یعنی کسی که سرپیچی میکنه یا از کاری خودداری میکنه

بپرس