مستنشق

لغت نامه دهخدا

مستنشق.[ م ُ ت َ ش ِ ] ( ع ص ) استنشاق کننده. آب و جز آن در بینی کننده. ( از منتهی الارب ). || استشمام کننده هوا. ( از اقرب الموارد ). رجوع به استنشاق شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - آنکه آب یامایعی دیگر دربینی کند ۲ ٠ - نفس ازبینی کشنده جمع : مستنشقین ٠

فرهنگ معین

(مُ تَ ش ِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - نفس از بینی کشنده . ۲ - آن که آب یا مایعی دیگر در بینی استنشاق کند.

فرهنگ عمید

استنشاق کننده.

پیشنهاد کاربران

بپرس