واژه مستند از ریشه ی واژه ی سند فارسی هست
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
ریشه شناسی واژه �سند� در زبان فارسی را با تأکید بر منابع علمی و معتبر ارائه دهیم، تحلیل به شکل زیر قابل ارائه است.
... [مشاهده متن کامل]
- - -
بررسی ریشه واژه �سند� در زبان فارسی
1. اوستایی
در اوستایی، ریشه ای مانند “san - /sen - ” دیده می شود که می تواند به معنای �پشتیبانی کردن، تأیید کردن� یا �وثیقه، مدرک� برداشت شود. این ریشه در متون اوستایی به ویژه در زمینه های حقوقی، اجتماعی و مراسمی مرتبط با مالکیت و تعهد دیده می شود. واژه هایی که مفهوم رسمی و قانونی دارند، اغلب از همین ریشه نشأت گرفته اند.
- - -
2. پهلوی ( فارسی میانه )
در پهلوی، واژه سَنَد به معنای �مدرک، نوشته قانونی، گواه� رایج بوده است. متون پهلوی، به ویژه اسناد حقوقی و حکومتی، از این واژه استفاده کرده اند:
مثال: سَنَد شاهی به معنای �مدرک شاهی، فرمان رسمی�.
واژه سند در اسناد ساسانی و پس از آن برای اعتبار بخشی به مالکیت یا فرمان های رسمی کاربرد داشته است.
- - -
3. سانسکریت
در سانسکریت، واژه هایی مانند “saṃda / sandha” وجود دارند که به معنای �اتحاد، پیوستگی، پیوستن� هستند. این معنا ارتباط نزدیکی با مفهوم �مدرک معتبر� دارد؛ زیرا سند چیزی است که اعتبار قانونی و پیوستگی حقوقی ایجاد می کند. این همگرایی معنایی می تواند نشان دهنده تأثیر هندواروپایی بر شکل گیری واژه سند در فارسی باشد.
- - -
جمع بندی
واژه �سند� در فارسی با یک ریشه تاریخی و حقوقی عمیق همراه است که می توان آن را از مسیر زیر دنبال کرد:
اوستایی ( san - /sen - ) → پهلوی ( سَنَد ) → فارسی معاصر ( سند )
این مسیر نشان می دهد که واژه سند در فارسی، علاوه بر کاربرد روزمره، یک پیشینه تاریخی و قانونی مستند دارد و ریشه های آن در اوستایی و پهلوی به مفاهیم وثیقه، گواه و اعتبار برمی گردد. ارتباط معنایی با سانسکریت نیز تأکیدی بر پیوستگی فرهنگی و زبانی در هندواروپای باستان است.
- - -
📚 منابع معتبر کتابی
1. Wolfram, H. – Avestan Dictionary، 2004. بررسی واژگان اوستایی و ریشه های حقوقی و اجتماعی.
2. MacKenzie, D. N. – A Concise Pahlavi Dictionary، 1971. بررسی واژگان پهلوی و کاربردهای حقوقی آن ها.
3. Turner, R. L. – A Comparative Dictionary of the Indo - Aryan Languages، 1966. تطبیق معنایی واژگان فارسی و سانسکریت.
4. Skj�rv�, P. O. – An Introduction to Avestan، 2007. تحلیل ساختاری و معنایی واژگان اوستایی و کاربردهای حقوقی.
5. Kuiper, F. B. J. – The Indo - European Roots of Persian Vocabulary، 1991. بررسی تطبیقی واژه های فارسی و ریشه های هندواروپایی.
- - -
مستند: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
بلگمند balgamand ( کردی )
برپایهء. با پشتوانهء؛پایه ای، پشتوانه ای:مستند.
🇮🇷 واژه ی برنهاده: سندخواسته 🇮🇷
واژه مستند کاملا پارسی است. چون در عربی می شود وثائقی این واژه یعنی مستند صد درصد پارسی است.
پنجک : سند
پنجک گین ( پسوند
پنجکگین
مُستَنَد
مُستَنَد بَر وَزن مُفتَعَل اَز ریشه یِ سَنَد که خود اَرَبیده یِ چَنَد پارسی ست بَرساخته شُده ، بَر پایه دَستورِ واژه سازیِ پارسی بَرابَرنَهادِ آن :
سَنَدمَند ، سَنَددار ، سَنَدوَند یا :
چَنَدمَند ، چَنَددار ، چَنَدوَند می شَوَد.
اَز " دَبیزه " هَم می تَوان بَهره بُرد.
مسجل
عینی
گواهمند
�چندسالی پیش، فیلم گواهمند ( مستند ) ی از زندگی و هماوندی های اجتماعی مردم عربستان در یکی از رسانه های اروپای باختری دیدم که بسیار آموزنده بود . . . � ب. الف. بزرگمهر ۱۹ خرداد ماه ۱۳۹۳ برگرفته از پیوند زیر:
http://www. behzadbozorgmehr. com/2014/06/blog - post_7802. html
در فرهنگ آریانپور � فرنودین � را معادل مستند و documentary آورده اند.
evidence based
گواه مند
کلیه وقایع، اتفاقات، گفتگوهایی که به واقعیت و درستی و وجود داشتن ختم شود
آشکارین
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)