مستند

/mostanad/

مترادف مستند: اصیل، متقن، معتبر، معتمد، وثیق، دلیل، سند ، واقعی، منسوب، متکی

متضاد مستند: غیرمستند، نامستند

برابر پارسی: پشتوانه دار، پابرجا، فرنودین، بایسته، درست

معنی انگلیسی:
documentary, solemn, well-founded, supported, based

لغت نامه دهخدا

مستند. [ م ُ ت َ ن ِ ] ( ع ص ) پناه برنده و التجاجوینده. ( از اقرب الموارد ). پناه جوینده. ( غیاث ). || پشت به چیزی دهنده. ( غیاث ). تکیه کننده. رجوع به استناد شود.

مستند. [ م ُ ت َ ن َ ] ( ع ص ، اِ ) کسی که پناه به او برده شود. ( غیاث ). || تکیه کرده شده :
اصبعت در سیر پیدا می کند
که نظر بر حرف داری مستند.
مولوی ( مثنوی ).
|| تکیه و محل تکیه و پشتی. ( ناظم الاطباء ). تکیه گاه. معتمد. سند. رجوع به استناد شود. || سند حدیث. ( از اقرب الموارد ) ( از تعریفات جرجانی ). رجوع به سند شود.

فرهنگ فارسی

چیزی که به آن استنادکنند، دلیل ومدرک
( اسم ) استنادکننده جمع : مستندین .
پناه برنده و التجا جوینده

فرهنگ معین

(مُ تَ نَ ) [ ع . ] (اِمف . ) دلیل ، مدرک ، چیزی که به آن استناد کنند، دارای سند.
(مُ تَ نِ ) [ ع . ] (اِفا. ) استنادکننده . ج . مستندین .

فرهنگ عمید

۱. دارای دلیل و مدرک، مبتنی بر سند.
۲. ویژگی فیلمی که رخدادهای آن واقعی است.
۳. (اسم ) گفته یا نوشتۀ همراه با سند و مدرک.
۴. (اسم ) مورد اطمینان.

دانشنامه آزاد فارسی

مُستند (documentary)
فیلمی (و گاه نمایشی) که بااستفاده از اسنادی مانند روزنامه ها و مدارک بایگانی، و یا با فیلم برداریِ مستقیم از وقایع جاری ساخته می شود.

مترادف ها

documentary (صفت)
مستند، سندی، مدرکی، مبنی بر مدرک یا سند

فارسی به عربی

فلم وثائقی

پیشنهاد کاربران

واژه مستند از ریشه ی واژه ی سند فارسی هست
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
ریشه شناسی واژه �سند� در زبان فارسی را با تأکید بر منابع علمی و معتبر ارائه دهیم، تحلیل به شکل زیر قابل ارائه است.
...
[مشاهده متن کامل]

- - -
بررسی ریشه واژه �سند� در زبان فارسی
1. اوستایی
در اوستایی، ریشه ای مانند “san - /sen - ” دیده می شود که می تواند به معنای �پشتیبانی کردن، تأیید کردن� یا �وثیقه، مدرک� برداشت شود. این ریشه در متون اوستایی به ویژه در زمینه های حقوقی، اجتماعی و مراسمی مرتبط با مالکیت و تعهد دیده می شود. واژه هایی که مفهوم رسمی و قانونی دارند، اغلب از همین ریشه نشأت گرفته اند.
- - -
2. پهلوی ( فارسی میانه )
در پهلوی، واژه سَنَد به معنای �مدرک، نوشته قانونی، گواه� رایج بوده است. متون پهلوی، به ویژه اسناد حقوقی و حکومتی، از این واژه استفاده کرده اند:
مثال: سَنَد شاهی به معنای �مدرک شاهی، فرمان رسمی�.
واژه سند در اسناد ساسانی و پس از آن برای اعتبار بخشی به مالکیت یا فرمان های رسمی کاربرد داشته است.
- - -
3. سانسکریت
در سانسکریت، واژه هایی مانند “saṃda / sandha” وجود دارند که به معنای �اتحاد، پیوستگی، پیوستن� هستند. این معنا ارتباط نزدیکی با مفهوم �مدرک معتبر� دارد؛ زیرا سند چیزی است که اعتبار قانونی و پیوستگی حقوقی ایجاد می کند. این همگرایی معنایی می تواند نشان دهنده تأثیر هندواروپایی بر شکل گیری واژه سند در فارسی باشد.
- - -
جمع بندی
واژه �سند� در فارسی با یک ریشه تاریخی و حقوقی عمیق همراه است که می توان آن را از مسیر زیر دنبال کرد:
اوستایی ( san - /sen - ) → پهلوی ( سَنَد ) → فارسی معاصر ( سند )
این مسیر نشان می دهد که واژه سند در فارسی، علاوه بر کاربرد روزمره، یک پیشینه تاریخی و قانونی مستند دارد و ریشه های آن در اوستایی و پهلوی به مفاهیم وثیقه، گواه و اعتبار برمی گردد. ارتباط معنایی با سانسکریت نیز تأکیدی بر پیوستگی فرهنگی و زبانی در هندواروپای باستان است.
- - -
📚 منابع معتبر کتابی
1. Wolfram, H. – Avestan Dictionary، 2004. بررسی واژگان اوستایی و ریشه های حقوقی و اجتماعی.
2. MacKenzie, D. N. – A Concise Pahlavi Dictionary، 1971. بررسی واژگان پهلوی و کاربردهای حقوقی آن ها.
3. Turner, R. L. – A Comparative Dictionary of the Indo - Aryan Languages، 1966. تطبیق معنایی واژگان فارسی و سانسکریت.
4. Skj�rv�, P. O. – An Introduction to Avestan، 2007. تحلیل ساختاری و معنایی واژگان اوستایی و کاربردهای حقوقی.
5. Kuiper, F. B. J. – The Indo - European Roots of Persian Vocabulary، 1991. بررسی تطبیقی واژه های فارسی و ریشه های هندواروپایی.
- - -

مستند: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
بلگمند balgamand ( کردی )
برپایهء. با پشتوانهء؛پایه ای، پشتوانه ای:مستند.
🇮🇷 واژه ی برنهاده: سندخواسته 🇮🇷
واژه مستند کاملا پارسی است. چون در عربی می شود وثائقی این واژه یعنی مستند صد درصد پارسی است.
پنجک : سند
پنجک گین ( پسوند
پنجکگین
مُستَنَد
مُستَنَد بَر وَزن مُفتَعَل اَز ریشه یِ سَنَد که خود اَرَبیده یِ چَنَد پارسی ست بَرساخته شُده ، بَر پایه دَستورِ واژه سازیِ پارسی بَرابَرنَهادِ آن :
سَنَدمَند ، سَنَددار ، سَنَدوَند یا :
چَنَدمَند ، چَنَددار ، چَنَدوَند می شَوَد.
اَز " دَبیزه " هَم می تَوان بَهره بُرد.
مسجل
عینی
گواهمند
�چندسالی پیش، فیلم گواهمند ( مستند ) ی از زندگی و هماوندی های اجتماعی مردم عربستان در یکی از رسانه های اروپای باختری دیدم که بسیار آموزنده بود . . . � ب. الف. بزرگمهر ۱۹ خرداد ماه ۱۳۹۳ برگرفته از پیوند زیر:
http://www. behzadbozorgmehr. com/2014/06/blog - post_7802. html

در فرهنگ آریانپور � فرنودین � را معادل مستند و documentary آورده اند.
evidence based
گواه مند
کلیه وقایع، اتفاقات، گفتگوهایی که به واقعیت و درستی و وجود داشتن ختم شود
آشکارین
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)