مستنبه

لغت نامه دهخدا

مستنبه. [ م ُ تَم ْ ب ِه ْ ] ( ع ص ) آنکه از خواب بیدار شده باشد. ( از اقرب الموارد ). آگاه. بیدار. هشیار :
نوم عالم از عبادت به بود
آنچنان علمی که مستنبه بود.
مولوی ( مثنوی ).
و رجوع به استنباه شود.

فرهنگ معین

(مُ تَ بِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - جویندة خبر، طالب آگاهی . ۲ - بیدار، هوشیار.

فرهنگ عمید

۱. آن که آگاهی می دهد، آگاه کننده.
۲. طالب آگاهی.

پیشنهاد کاربران

بپرس