مستملح

لغت نامه دهخدا

مستملح. [ م ُ ت َ ل ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از استملاح. ملیح شمرنده کسی را. ( از منتهی الارب ). ملیح شمارنده یا ملیح یابنده کسی را یاچیزی را. ( از اقرب الموارد ). رجوع به استملاح شود.

مستملح. [ م ُ ت َ ل َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از استملاح. ملیح. نمکین. ( غیاث ). رجوع به استملاح شود.

فرهنگ فارسی

۱ - نمکین یافته . ۲ - ( صفت ) نمکین .
ملیح شمرنده کسی را

فرهنگ عمید

نمکین.

پیشنهاد کاربران

بپرس