مستلذ

لغت نامه دهخدا

مستلذ. [م ُ ت َ ل ِذذ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از استلذاذ. لذت گیرنده و مزه یاب. ( منتهی الارب ). لذیذیابنده و لذیذشمرنده چیزی را. ( از اقرب الموارد ). رجوع به استلذاذ شود.

مستلذ. [ م ُ ت َ ل َذذ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از استلذاذ. آنچه لذیذ بنظر آید. لذت دار. گوارا :
زندگی خود نخواهد بهر خوذ
نی پی ذوق حیات مستلذ.
مولوی ( مثنوی ).
رجوع به استلذاذ شود.

فرهنگ معین

(مُ تَ لَ ) [ ع . ] (اِمف . ) لذت برده ، تمتع گرفته .

فرهنگ عمید

مطبوع، شیرین، لذیذ.
کسی که از چیزی لذت می جوید، لذت گیرنده، تمتع برنده.

پیشنهاد کاربران

زندگیِ خود نخواهد بهر خود _ نی پیِ ذوقِ حیاتِ مستلذ __ . ( مثنوی معنوی )

بپرس