مستقیما

/mostaqiman/

مترادف مستقیما: بلاواسطه، بی واسطه، راساً، سرراست

متضاد مستقیما: باواسطه

برابر پارسی: آشکارا، سر راست، یکراست، یکسره | ( مستقیماً ) آشکارا، یکراست

معنی انگلیسی:
direct, directly, immediately, right, straight

لغت نامه دهخدا

( مستقیماً ) مستقیماً. [ م ُ ت َ مَن ْ ] ( ع ق ) بطور مستقیم. بدون اعوجاج و بطور راست. || یک سر. یک سره. || بدون واسطه و رابطه. رجوع به مستقیم شود.

فرهنگ فارسی

راست و مستقیم بطور مستقیم : مستقیما براه خود ادامه داد.

فرهنگ معین

( مستقیماً ) (مُ تَ مَ نْ ) [ ع . ] (ق . ) راست و مستقیم ، به طور مستقیم .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی ضُّرَّ: ضرر-آسیب - بلا (ضُرّ به معنای مخصوصاً بلاهایی است که مستقیما به جان آدمی میرسد ، مانند مرض ، و لاغری ، و امثال آن . )
ریشه کلمه:
قوم (۶۶۰ بار)

مترادف ها

nearly (قید)
تقریبا، تاحدی، مستقیما

straight (قید)
راست، مستقیما، یک راست

square (قید)
مستقیما

instantly (قید)
فورا، مستقیما

directly (قید)
راست، بی درنگ، مستقیما، سر راست، یک راست

immediately (قید)
مستقیما، بلافاصله

straightly (قید)
مستقیما

per se (قید)
مستقیما، فی نفسه، بخودی خود

first-hand (قید)
مستقیما، دست اول

point-blankly (قید)
مستقیما

فارسی به عربی

تقابلی , مباشر , مباشرة , مزلاج , مطلق

پیشنهاد کاربران

یک راست
بی میانجی، بی میانجی گری، بدون وابستگی، بی هماوند
مستقیم

بپرس