مستفاد

/mostafAd/

مترادف مستفاد: مفهوم شده، افاده شده، دانسته شده، استنباطشده، برگرفته، حاصل شده، سودرسان، فایده رسان

برابر پارسی: دریافته، بهره گرفته، پی برده، برآمده

معنی انگلیسی:
understood, implide, profited by

لغت نامه دهخدا

مستفاد. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از استفادة. فایده گرفته شده و آنچه بطریق فایده حاصل شده باشد. ( غیاث )( آنندراج ). فائده گرفته. سودبرده. منتفع گرفته شده. حاصل شده. رجوع به استفادة شود. || مقصود ومراد و خواهش. ( ناظم الاطباء ). مفاد. معنی. مدلول.
- مستفاد شدن ؛ برآمدن : از این جمله چنین مستفاد میشود؛ چنین برمی آید.
- عقل مستفاد ؛ عقل بالمستفاد. مرحله چهارم نفس انسانی. رجوع به عقل در همین لغت نامه شود.

فرهنگ فارسی

استفاده شده، فائده گرفته شده، و آنچه که مفهوم ومعلوم شده
(اسم ) ۱- فایده گرفته شدهاستفاده شده ٠

فرهنگ معین

(مُ تَ ) [ ع . ] (اِمف . ) استفاده شده ، گرفته شده .

فرهنگ عمید

۱. استفاده شده، برگرفته.
۲. [قدیمی] به دست آمده، حاصل شده.

پیشنهاد کاربران

استخراج و استنباط
مستفاد: سودمند مانند عقل مستفاد: خرد سودمند
به دست آمده -
مستفاد شدن = به دست آمدن، دریافت شدن
استفاده شده ، گرفته شده ، اثر گرفتن از چیزی
در اصل، به معنی درک و دریافت است؛ معادل معنایی آن، استنباط و استحصال می باشد.
برای مثال: مفهوم بیت فلان، در کدام گزینه مستفاد می گردد.
کلمه عربی و ریشه آن فید است و اسم مفعول از باب استفعال و به معنای استفاده شده.
توضیحات بیشتر :
مُفید ( اسم فاعلی ) :فایده دهنده.
سیب برای بدن مفید است یعنی به بدن فایده می دهد.
مُفاد ( اسم مفعول ) : فایده شده، آنچه مورد فایده واقع شده، دارای فایده شده.
...
[مشاهده متن کامل]

مفاد این نوشته این است یعنی آنچه درون نوشته مورد فایده قرار گرفته است یا به عبارتی همان مفهوم و منظور نوشته است که مورد فایده واقع شده یعنی دارای فایده است.
از مفاد این قرارداد استفاده می شود یعنی طلب کردن فایده از قراردادی که دارای فایده است. یا بیرون آوردن و استنباط از قرار داد که این می شود مستفاد و مستفید یعنی استفاده کننده، کسی یا چیزی که طالب استفاده است.

مستفاد:استخراج
سه حرف اصلی باتجزیه کلمه
بهره گیری
بهره برداری
فائده گرفته . سودبرده . منتفع گرفته شده . حاصل شده . رجوع به استفادة شود.
- مستفاد شدن ؛ برآمدن : از این جمله چنین مستفاد میشود؛ چنین برمی آید.

بپرس