تلخی هجر از ذکور و از اناث
دور دار ای مجرمان را مستغاث.
مولوی ( مثنوی چ رمضانی ص 348 ).
- مستغاث به ؛ شخصی که از وی فریادرسی می خواهند. ( ناظم الاطباء ). مستعان. مستنصر. مستغاث. ( اقرب الموارد ).- مستغاث علیه ؛ مدعی. ( ناظم الاطباء ).
|| ( اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی. ( مهذب الاسماء ) :
از تو نوشند از ذکور و از اناث
بی دریغی در عطا یا مستغاث.
مولوی ( مثنوی ).