مستعفی

/mosta~fi/

مترادف مستعفی: استعفاکننده، کناره گیرنده، استعفاکرده

برابر پارسی: کناره گیر

معنی انگلیسی:
resigned or resigning, departee

لغت نامه دهخدا

مستعفی. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از استعفاء. استعفادهنده. استعفا داده. برکناری خواه از شغلی.
- مستعفی شدن ؛ استعفا دادن. رجوع به استعفاء شود.

فرهنگ فارسی

استعفاکننده، طلب عفوکننده، کسی که ازکاروخدمت کناره گیری کند
(اسم ) ۱- طلب عفوکننده بخشایش خواهنده ۲ - کارمندی که از کار و شغل خود کناره گیرد .

فرهنگ معین

(مُ تَ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - طلب عفو کننده . ۲ - استعفا کننده .

فرهنگ عمید

کسی که از کار و خدمتی کناره گیری کند، استعفاکننده.

پیشنهاد کاربران

( مستعفی )
ریشه دراستعفا دادن ، کناره گیری کردن دارد
اگرجایی ذکرشده بودکه فردی مستعفی محسوب گردیده ، یعنی استعفا بر او تحمیل شده ( غیرارادی استعفا داده )
استعفا یا به صورت ارادی[اختیاری] است ، یا غیرارادی[دست خودش نیست]
...
[مشاهده متن کامل]

اصل بر این هستش که استعفا ارادی است
ولی دربعضی مواقع غیرارادی است مثل ماده۱۱۵ لایحه اصلاحی قانون تجارت

بپرس