مستظرف

لغت نامه دهخدا

مستظرف. [ م ُ ت َ رِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از استظراف. ظریف یابنده چیزی را. || خواهنده چیز ظریف. ( اقرب الموارد ). رجوع به استظراف شود.

مستظرف. [ م ُ ت َ رَ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از استظراف. آنچه آن را ظریف یافته باشند. ( اقرب الموارد ). ظریف. رجوع به استظراف شود.

فرهنگ فارسی

ظریف، زیبا، چیزی که ظریف وزیباساخته شده
۱ - ( اسم ) ظریف ساخته شده . ۲- ظریف زیبا. یا صنعت مستطرف .هنر زیبا.
ظریف یابنده چیزی را

فرهنگ معین

(مُ تَ رَ ) [ ع . ] (اِمف . ) ظریف ، زیبا، چیزی که ظریف و زیبا ساخته شده باشد.

فرهنگ عمید

۱. ظریف، زیبا.
۲. چیزی که ظریف و زیبا ساخته شده.

پیشنهاد کاربران

بپرس