مستطرف
لغت نامه دهخدا
مستطرف. [ م ُ ت َ رَ ]( ع ص ، اِ ) نعت مفعولی از استطراف. آنکه خانه زاد و از نتایج صاحب خود نباشد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || هر گیاه که هنوز در غلاف خود باشد. || مال نو. || مستطرف الایام ؛ اول زمانه : فعلته فی مستطرف الایام. ( منتهی الارب ). || طرفه و نوشمرده. || نویافته و پیداکرده. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || خوش و شگفت دیده. ( منتهی الارب ). رجوع به استطراف شود.
فرهنگ فارسی
(اسم صفت ) ۱ - تازه نو . ۲ - شگفت عجیب طرفه . ۳ - برگزیده منتخب .
آنکه خانه زاد و از نتایج صاحب خود نباشد
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. شگفت،طرفه، عجیب.
پیشنهاد کاربران
دارای طرفه، عالم متبحر
نوجو، جوینده چیزهای نوین