مستطر

لغت نامه دهخدا

مستطر. [ م ُ ت َ طِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از استطار. نویسنده. کاتب. ( اقرب الموارد ). رجوع به استطار شود.

مستطر. [ م ُ ت َ طَ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از استطار. مکتوب. نوشته شده. ( اقرب الموارد ) : و کل صغیرو کبیر مستطر. ( قرآن 53/54 ). رجوع به استطار شود.

فرهنگ فارسی

نوشته شده

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مُسْتَطَرٌ: نوشته شده
ریشه کلمه:
سطر (۱۷ بار)

«مُسْتَطَر» از مادّه «سطر» در اصل به معنای «صف» می باشد، خواه انسان هایی که در یک صف ایستاده اند، یا درختانی که در یک صف قرار دارند، یا کلماتی که بر صفحه کاغذ، در یک صف ردیف شده اند، و از آنجا که بیشتر در معنای اخیر به کار می رود، معمولاً این معنا از آن به ذهن می رسد.
نوشتن. خط. صفّ. در صحاح و قاموس گوید: سطر به معنی صف است که از چیزی تشکیل یابد و نیز خط و نوشتن است و اصل آن مصدر می‏باشد. در اقرب هست «سطر الکتاب ستراً:کتب» سطر هم نوشتن و هم به معنی خط و کتابت است. قسم به قلم و آنچه می‏نویسد تو به سبب وحی دیوانه نیستی و ، . اساطیر 9 بار در قِان آمده و در همه به «الاولین» اضافه شده است ، . مراد قائلین از این کلمه نوشته‏های باطل و حکایت دروغ و افسانه‏های بی مغزی است معنی آیه فوق چنین است گفتند اینها نوشته‏های باطل گذشتگان است که نوشته و صبح و عصر بر ونی املا می‏شود. صحاح آن را اباطیل گفته است. جمع سطر، اسطر و اسطار و سطور است. اقرب الموارد اساطیر را جمع الجمع دانسته و گوید: آن جمع اسطار است. و از مبرّد نقل می‏کند که گقته: جمع اسطوره است مثل احدوثه و احادیث. راغب نیز این کلام را از مبرّد نقل می‏کند. بنابر قول مبرّد اساطیر جمع عادی است. مجمع از اخفش نقل می‏کند که اساطیر جمعی است واحد ندارد مثل ابابیل و مذاکیر.

پیشنهاد کاربران

بپرس