مستصفی
لغت نامه دهخدا
مستصفی.[ م ُ ت َ فا ] ( ع ص ) نعت مفعولی از استصفاء. صاف کرده شده. ( ناظم الاطباء ). خالص کرده شده. || پاک شده از وجود و تصرف دشمن. بی منازع. مسخر. رجوع به استصفاء شود : تا نواحی لمغان که معمورترین ممالک او بود مستخلص کرد و مستصفی شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 40 ). ملک موروث از کدورت و مزاحمت اضداد مستصفی شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 162 ). خوارزم مأمون را مستخلص و مستصفی شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 162 ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه آزاد فارسی
مُستَصْفی
(نام کامل: المستصفی فی علم الاصول) تألیف امام محمد غزالی، کتابی به عربی، در علم اصول فقه اهل سنت. این اثر مهم و معتبر به شیوۀ متکلمان، یعنی بدون تقیّد به فروع فقهی مذهبی خاص، نوشته شده است. کسانی مانند حکیم سهروردی آن را خلاصه کرده اند. این اثر که شرح و حاشیه نیز فراوان دارد، به چاپ رسیده است (بیروت، ۱۴۱۷ق).
(نام کامل: المستصفی فی علم الاصول) تألیف امام محمد غزالی، کتابی به عربی، در علم اصول فقه اهل سنت. این اثر مهم و معتبر به شیوۀ متکلمان، یعنی بدون تقیّد به فروع فقهی مذهبی خاص، نوشته شده است. کسانی مانند حکیم سهروردی آن را خلاصه کرده اند. این اثر که شرح و حاشیه نیز فراوان دارد، به چاپ رسیده است (بیروت، ۱۴۱۷ق).
wikijoo: مستصفی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید