مستصرخ

لغت نامه دهخدا

مستصرخ. [ م ُ ت َ رِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از استصراخ. فریادخواه. ( آنندراج ). مستغیث. ( اقرب الموارد ). آنکه فریاد می کند برای دستگیری.( ناظم الاطباء ). || وادارکننده کسی را بر فریاد کردن. ( اقرب الموارد ). رجوع به استصراخ شود.

پیشنهاد کاربران

کلمات مصرخ، مستصرخ، صَرخ و صریخ هم خانواده هستند. �
وَإِن نَّشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلاَ صَرِیخَ لَهُمْ وَلاَ هُمْ یُنقَذُونَ ( ۴۳ سوره یس )
و اگر بخواهیم آنها را غرق می کنیم بطوری که نه فریادرسی داشته باشند و نه نجات داده شوند!
...
[مشاهده متن کامل]

یَاغِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ یَا صَرِیخَ الْمُسْتَصْرِخِینَ ( از فراز ۱۴ جوشن کبیر ) �
ای مددرس مددجویان، ای فریادرس فریادکنان.
نکته: مُصْرِخ و مُستَصرِخ هردو اسم فاعل هستند که اولی از فعل مضارع باب افعال و دومی از فعل مضارع باب استفعال ساخته شده است. باب استفعال هم معنی درخواست چیزی کردن، خواستار یا طلب چیزی کردن را می رساند پس اگر مُصْرِخ به معنای فریادرس است، مستصرخ به معنای کسی است که فریادرسی می خواهد.

مستصرخ از ماده اصراخ در اصل از صرخ به معنی فریاد کشیدن برای طلب کمک آمده است ، بنابراین مصرخ به معنی فریادرس و مستصرخ به معنی کسی است که فریادرسی می خواهد .

بپرس