مسترشد

لغت نامه دهخدا

مسترشد. [ م ُت َ ش ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از استرشاد. راست روی خواهنده و رهنمایی طلب کننده. ( غیاث ) ( آنندراج ). طلب کننده ٔرشد و راه راست. ( اقرب الموارد ). آنکه طلب رشد کند.طالب راه راست. راه راست خواه. || مرید. ( غیاث ) ( آنندراج ). مقابل مرشد : مرشد طبیب حاذق است علاج به نوعی که موافق حال مسترشد است میکند. ( انیس الطالبین بخاری ص 60 ). رجوع به استرشاد شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - راه یابنده . ۲ - راه راست جوینده هدایت طلبنده جمع : مسترشدین .

فرهنگ معین

(مُ تَ ش ) [ ع . ] (اِفا. ) راه راست جوینده ، به راه راست رونده .

فرهنگ عمید

۱. راه راست جوینده.
۲. سالک.

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] پس از درگذشت مستظهر، پسرش ابومنصور فضل بن مستظهر ملقب به مستر شد، خلیفه عباسی شد. مدت خلافت این خلیفه 17 سال و 6 ماه و 20 روز بود. این خلیفه مردی خوش سخن و در عین حال خودخواه و خودپسند بود.
در زمان او بین دو پادشاه سلجوقی عراق و خراسانی «سلطان مسعود و سلطان سنجر» ناسازگاری و کشمکشی درگرفت که خلیفه از این آشفتگی اوضاع نیرو گرفت.
او به تدریج کارها را در دست گرفت و مصمم شد تا مسعود سلجوقی را که خود را اختیاردار بغداد می دانست، شکست دهد. از این رو به آذربایجان آمد ولی شکست خورده و اسیر شد. پس از آن سلطان سلجوقی دستور داد که او را با احترام به خیمه آورند و چند تن را به نگهبانی اش گماشت.
عاقبت مقرر شد تا خلیفه در برابر پرداخت وجهی به سلطان آزاد شود، اما چند روز پس از آن چند تن که گفته می شود از فداییان اسماعیلی بودند به خیمه حمله برده، خلیفه را به قتل رساندند.

پیشنهاد کاربران

بپرس