توالت. دست به آب رفتن در محلی مشخص
بیت الفراغ. [ ب َ تُل ْ ف ِ ] ( ع اِ مرکب ) قدم جا و طهارت. ( آنندراج ) . بیت الماء. آب خانه. ( مهذب الاسماء ) . بیت الخلاء. بیت التخلیه. مستراح.
در گویش یزدی به معنای دستشویی
کنارآب
لهجه و گویش تهرانی
مستراح
گُهدانی
هر جایی که گند و گه رویهم انباشته شده باشد و نیز اشاره ای ریشخندآمیز و ناسرراست به آبریزگاه ( بزبان آخوندی: مستراح )
برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
در زبانزدی کهن گفته می شود: �آب، آب را می جوید؛گودال هر دو را�؛ بدین سان، برای هر دو سوی گرداننده ی این تارنگاشتِ مزدور که زبان پارسی آن نیز دچار لَنگی ها و نارسایی های فراوان است، آن زبانزد زیبا اینچنین رنگ می بازد:
... [مشاهده متن کامل]
گُه، گُه را می جوید؛ گُهدانی هر دو را
ب. الف. بزرگمهر ۱۷ اسپند ماه ۱۴۰۱
https://www. behzadbozorgmehr. com/2023/03/blog - post_8. html
آبریزگاه
نمونه:
�. . . هنگامی که مامورین مالیاتی اش درباره ی افزایش مالیات ها بر گرده ی مردم و بیم آشوب هشدار داده بودند که دیگر از آبریزگاه های عمومی نباید مالیات ستاند، گفته بود:
�پول بو نمی دهد!�
... [مشاهده متن کامل]
برگرفته از نوشتاری در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2013/02/blog - post_4365. html
از برابرهای یاد شده در بالا، �توالت� از ریشه ی لاتینی به همان آرش است و می توان آن را بکار نبرد؛ �آبخانه� و �کنارآب�، هر دو نادرستند؛ �دستشویی�، �آبریز� و �آبریزراه� همگی اشاره ای ناسرراست و تا اندازه ای نادرست به �آبریزگاه� دارند و بویژه این واپسین با افزودن پسوند �راه� به �آبریز�، آرش آن را دربرگیرنده تر ( کلی تر ) نموده از آرش باریک واژه دور می کند؛ افزون بر آنکه میان �آبریزراه� با �آبریزگاه� به آرشِ �جایِ شاشیدن� زمین تا آسمان راه است. آمیخته واژه ی �دست به آب� نیز با آنکه اشاره ای ناسرراست بیش نیست از همه ی برابرهای یادشده در بالا، نزدیک تر به آرش باریک آن است.
حاجت گاه . [ ج َ ] ( اِ مرکب ) آب خانه . ادب خانه . مستراح . مبرز. مبال .
مُستَراح
پیش نَهادِ دیگَر : مُستابه: مُست - آب - ه
مُست = بَد ، گَند ، پَلید ، پَلَشت
مُستابه = گَندابه ، پَلابه ، پالابه ، فَلابه
مُستَراح
بِسیاری اَز واژِگانِ اَرَبی ریشه ی پارسی داشته وَ با گُزَشت سَدها وَ هِزاران سال چِهره یِ آن ها دِگَرگون گَشته جوری که بازشِناختِ آن بَرایِ پارسی زَبانان دُشوار می نَمایَد، چِرایی آن هَم روشَن اَست وَ آن نَبودِ دانِشِ ریشه وَ تَبارشِناسی دَر زَبانِ پارسی می باشَد، واژه یِ " مُستَراح " نِمونه ای اَز هِزاران واژه یِ دَرآمَده به پارسی ست ، واکاویِ این واژه :
... [مشاهده متن کامل]
هَمان گونه که شِنیده ایم رُخسارِ شنیداری این واژه دَر ایران " مُستَراب " اَست ، پاره نِویسیِ این واژه به سه گونه اَست :
۱ - مُستَراب : مُست - اَر - آب
۲ - مُستَراب : مُس - تَر - آب
۳ - مُستَراب : مُستَر - آب
نُخُست واژه یا تَکواژِ " مُس یا مُست " : شوربَختانه این تَکواژه مانَندِ بِسیاری دیگَر ، بَرای پارسی زَبانان ناشِناخته مانده و تَنها واژه ی به جای مانده و َپُررَواک مُستمَندَست
مُستمَند : مُست - مَند
مُست = بَد ، دُش ، ناپاک ، ناگُوار ، ناجور ، پَلید، پَلَشت
مَند = پَس وَندِ دارَندِگی
مُستمَند کَسی اَست که زِندِگی بَد وَ ناشایِسته ای دارَد.
یا می تَوانَد مُستَر باشَد به چِهرِ زابِ بَرتَری مانَندِ : بَدتَر
یا می تَوانَد به رُخسارِ مُس - تَر باشَد که تَر هَمان خیسی و خیوی دَر بَرابَرِ خُشکی اَست.
آب هَم که یِکی اَز چَهار آخشیگ اَست.
مُستَرآب : جایی که رَهیده یِ خورده وَ نوشیده شُده یِ بَد وَ ناپاک وَ گَند دَر هَرزآبریزی تُهی می گَردَد.
مُست / مُس هَم ریشه با پیش وَندِ اِنگِلیسیِ - mis اَست.
بایا به گُفت اَست این جُستار تَنها یِک گُمانه اَست وَ اُمید می رَوَد دَر آیَنده بیش تَر دَر باره یِ دُرُستی وَ نادُرُستی آن پَژوهِش و جویِش شَوَد.
واژه نامَک :
تَشخیص = بازشِناخت
عِلَّت = چِرایی
دَخیل = دَرآمَده
تَجزیه وَ تَحلیل = واکاوی
تَجزیه = پاره نِویسی
صورَت ، شِکل = چِهر ، رُخسار ، رُخس
صورَتِ شَفاهی = رُخسارِ شِنیدَنی/ شِنیداری
مُرَوَّج = پُررَواک ( رَواج اَرَبیده یِ رَواک پارسی اَز سِتاک رَو وَ کارپایه یِ رَفتَن )
صِفَتِ تَفضیلی = زابِ بَرتَری
مَدفوع = رَهیده
عُنصُر = آخشیگ/ آخشیج
دَر پارسی واژگانِ هَم مینه یِ دیگَری هَم بَرساخته شُده :
آبریز ، آبریزگاه، آبخانه ، تُهیخانه، کِنارآب/ کِناراب، دَست شویی ، دَست به آب ، سولاب: سول هَمان سوله یا سولاخ وَ سوراخ اَست وَ سول آب سوراخِ هَرزآب می باشَد.
به جای این واژه عربی ، واژه زیبا و پارسی "دستشویی" رو به کار بگیریم.
فارسی امروز ( مستراب ) یک واژه نابجا و اضافی تازی است و امروزه بیشتر دستمایه طنز است.
اصل این لغت عربی است که به پارسی سره آبخانه می شود، خلاء، بیت ألخلاء [به عربی]، پایخانه [به هندی].
مبال
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)