مستخبر
لغت نامه دهخدا
- مستخبران احوال ؛ پرسندگان احوال. ( ناظم الاطباء ). رجوع به استخبار شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) خبرخواهنده ازکسی جمع : مستخبرین .
فرهنگ معین
(مُ تَ بَ ) [ ع . ] (اِمف . )کسی که از او خبر جسته شده .
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید