مستحفظ
/mostahfez/
مترادف مستحفظ: پاسبان، پاسدار، حارس، دربان، سرایدار، قراول، گارد، محافظ، مراقب، مهیمن، نگهبان
برابر پارسی: نگهبان، پاسبان، زندانبان
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- مستحفظ زندان ؛ زندان بان. ( از لغات فرهنگستان ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- آنکه از دیگری نگاهبانی چیزی را بخواهد . ۲ - نگاهبان پاسبان حارس : (( به مستحفظان هریک کس فرستاد که بخدمتی که مامورند قیام نمایند. جمع : مستحفظین . یا مستحفظ زندان . زندان بان .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. محافظت کننده، نگهدارنده، نگهبان.
مترادف ها
پشتیبان، حامی، سرپرست، نگهدار، قیم، مستحفظ، سپردار، نیکدار
سرپرست، سرایدار، مستحفظ
پناه، نگهدار، حائل، پاسبان، محافظ، مستحفظ، احتیاط، نگهبان، گارد، پاسدار، پاس، نرده روی عرشه کشتی، نرده حفاظتی، نگهداری و دفاع کردن از
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید