مستجن

لغت نامه دهخدا

مستجن. [ م ُ ت َ ج ِن ن ] ( ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استجنان. || پوشیده شده. ( منتهی الارب ). || به طرب فراخواننده. ( اقرب الموارد ). رجوع به استجنان شود.

مستجن. [ م ُ ت َ ج َن ن ] ( ع ص ) نعت مفعولی از مصدر استجنان. || دیوانه و جن زده. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). رجوع به استجنان شود.

فرهنگ فارسی

دیوانه و جن زده

پیشنهاد کاربران

بپرس